🖤 گییرمو دلتورو در جشنواره فیلم مراکش حرفهایی زد که ترکیبی از صمیمیت، طنز تلخ و نگاه فلسفی او به زندگی بود. کارگردان مکزیکی که تازه «فرانکنشتاین» (Frankenstein) را ساخته، در جلسهای دو ساعته با دانشجویان و ژورنالیستها درباره رابطهاش با مفهوم مرگ گفت:
«چرا باید عمر طولانی بخواهیم؟ من هوادار بزرگ مرگم… به نظرم مرگ چیز خوبیه. مشتاقشم، چون اون روز بالاخره میگی: فردا هیچ مشکلی نخواهم داشت.»
📚 دلتورو از تأثیر شاعران رمانتیک بر جهانبینی و فیلمهایش گفت و توضیح داد که رسیدن به اقتباس «فرانکنشتاین» مسیری نیم قرنی بوده. او نخستین شیفتگیاش نسبت به این جهان را با دیدن بوریس کارلوف در نقش هیولا توصیف کرد:
«اون کلیسا و مذهب من بود. همونطور که مادربزرگم به مسیح حس داشت، من هم به کارلوف داشتم. خودم رو در اون دیدم.»
چهار سال بعد، در ۱۱ سالگی، رمان «ماری شلی» را یکنفس تمام کرد.
🎬 دلتورو با همان لحنی که در ونیز هم دیده شده بود، از حس «افسردگی پس از زایمان» بعد از ساخت فیلم جدیدش سخن گفت:
«من مکزیکیام؛ یعنی احساس برایم مهمه. امروزه احساس انگار یه چیز کمیابه. تو زمانی زندگی میکنی که بدبینی رو نشانه هوش میدانند. اگه بگی به عشق باور دارم، احمقی. اگه بگی باور ندارم، زرنگی.»
🎼 او «فرانکنشتاین» را برای خودش چیزی شبیه یک اپرای بزرگ میداند:
«رمانتیکها یک قدم به سمت احتمال تمسخر برداشتند… اگر میخوای موفق بشی باید شکست رو بپذیری. باید آماده مسخره شدن باشی. من همیشه آمادهاش هستم.»
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران